هیچ
رکورد زدم. از ساعت ۲ صبح تا ۵ بعدازظهر خوابیدم. سحر دقیقا ۲۴ بار زنگ زده بود فکر میکرد مردم. الان من موندم و شب طولانی که قراره دهنمو سرویس کنه. میخوام فیلم ببینم
رکورد زدم. از ساعت ۲ صبح تا ۵ بعدازظهر خوابیدم. سحر دقیقا ۲۴ بار زنگ زده بود فکر میکرد مردم. الان من موندم و شب طولانی که قراره دهنمو سرویس کنه. میخوام فیلم ببینم
برخلاف چیزی که فکر میکردم سفر خوش گذشت و دو روز بیشتر موندیم. یه حالت مسالمت آمیز بینمون بود که مجبورمون میکرد مثل قبلنا باشیم. عجیب اینه که بعد مسافرت هنوز اون حسه هست.این چند روز به اندازه چهارماهم پول خرج کردیم و هیچی دیگه. تا اطلاع ثانوی یه آس و پاسم. امروز برگشتم سرکار و بعد این حجم از استراحت بی سابقه درمان ریشه انجام دادم و کلیم اعصابم خورد شد سرش. چون آقا به خاطر چس تومن کمتر رفته بود پیش به الاغ و اونم نامردی نکرده بود، گند زده بود به دندوناش. یکیش اکست شد یکیشم با کلی سلام صلوات اندو شد و روکشش موند. خلاصه من که خوبم...اگه نر.نن توش
صد رحمت به سینا. عذابم میداد ولی نه مثل تو. شایدم من توهم زدم و اینطور فکر میکنم. امروز توی سه ساعت فقط یه بارم به چشمام نگاه کردی. اونموقع که با ذوق به اون نوزاد تو کالسکه نگاه میکردی و وقتی صدات کردم و گفتم به نظرت چند وقتشه برگشتی سمتم و لبخند رو لبت خشک شد؛ قلبمو دیدم که تیکه پاره میشد. من چیکارت کردم مگه. چیکار کردم که شدم عامل غم و اندوهت. چرا حس میکنم برای تو تبدیل شده بودم به سینا و خودم خبر نداشتم. ولی من که کاریت نکردم. فقط حالم خوب نبود از خودم روندمت. لعنت به من...
اصلا نمیتونم تشخیص بدم این وسط کی مقصره کی قربانی.لعنت به من
دارم به این فکر میکنم که سال پیش چرا رابطمونو قبول کردی. واقعا من هیچی تو خودم نمیبینم که بخوای بهش علاقهمند بشی. آدم ظاهربینی هم نیستی. پس دقیقا از چیه من خوشت اومده بود. فکر کنم اگه همینو ازت بپرسم توی جواب دادن دچار مشکل بشی. اما من دقیقا میدونم که چرا بهت علاقهمند شدم. تو برخلاف اون الاغ آروم بودی و همیشه موج آرامشو اطرافت حس میکردم. آره فکر کنم همینت جذبم کرد...
نصف درآمد این ماهمو دادم براش گردنبند خریدم.خیلی دوسش دوسش دارم فکر کنم تو گردنش خیلی قشنگ تر دیده بشه. دیروز حتی یه بارم بهم زنگ نزد. حساب کردم دیدم بیست سی بار بهش زنگ زدم ولی جواب نداد. فقط شب پیام فرستاده که "ببخشید صبح زود با پسرعموم و بقیه بچه های فامیل رفته بودیم گردش همین الان رسیدیم"! و عکسی که همگی باهم گرفته بودنو برام فرستاد. سه تا نکته اینجا هست. اول اینکه چرا پسرعموت و بقیه بچه ها؟ چرا پسرعموت رو بُلد میکنی چرا اون جزو بقیه بچه ها نیست؟ دوم اینکه تو اون عکس فقط بچه های فامیلتون نبودن، همه اونایی که متاهل بودن با همسرشون/نامزدشون اومده بودن پس چرا من اونجا نبودم؟:) سوم اینکه یعنی میخوای بگی از ۶ صبح تا ۱۰ شب حتی یک بارم گوشیتو چک نکردی؟ینی میخوای بگی اون مامانِ همیشه نگرانت حتی یک بارم بهت زنگ نزد؟ به فاصله دو دیقه بعد پیام دیشبش پرسیدم چرا به من خبر ندادی که باهم بریم. همین پنج دیقه پیش جواب داده گفتم شاید دوست نداشته باشی!!! تازشم هفته دیگه قراره بریم مسافرت دیگه پیش همیم... فرشته عذابم عمدا داری عذابم میدی، همه کارات از قصده. تو آدم بدی نیستی تو مهربون ترینی فقط میخوای از اینکه نتونستم اونی باشم که میخوای انتقام بگیری. میخوای از اینکه دومین عشقتم نافرجام بود انتقام بگیری. برام مهم نیست هرکاری دوست داری بکن...من تا اطلاع ثانوی دوست دارم.